زمانی میتوان به عمق تعبیر مقام معظم رهبری دربارهی انقلاب اسلامی پی برد که شرایط تاریخی وقوع انقلاب اسلامی را مد نظر قرار دهیم. در واقع انقلاب اسلامی را از آن جهت میتوان از مصادیق وعدهی الهی دانست که رژیمی تا دندان مسلح را که از حمایت قدرتهای جهان نیز برخوردار بود ساقط نمود.
مسلمانان صدر اسلام و تحقق وعدهی الهی اخیراً مقام معظم رهبری در بیانات خود در جمع مسئولان و كاركنان حفاظت اطلاعات نیروهای مسلح، انقلاب اسلامی را تحقق وعدهی الهی دانستند و خاطر نشان كردند: «همان گونه كه پیروزی انقلاب اسلامی در شرایط ناباورانهی سال 57 مصداق تحقق وعدهی الهی بود، ادامهی انقلاب اسلامی و توانمندی و قدرتمندی و پیشرفت افزایش یابندهی آن نیز، به رغم همهی تندبادها و فشارهای سنگین و دشمنی عمیق دنیای استكبار، مصداق عملی شدن وعدهی الهی است.» در این راستا، نوشتار حاضر به بررسی این موضع میپردازد كه بر چه اساس میتوان انقلاب اسلامی را نمونهی تحقق وعدهی الهی دانست؟ بر این اساس، با مروری بر یكی از مصادیق وعدهی الهی در صدر اسلام، به بررسی انقلاب اسلامی میپردازیم.
خداوند در بسیاری از آیات قرآن كریم، از همان آغاز، به مسئلهی وعدهی الهی و تحقق آن اشاره كرده و به مؤمنان واقعی بشارت داده است كه خداترس باشید و از فرمان خداوند و پیامبر (صلی الله علیه و آله) اطاعت كنید كه وعدهی خداوند تخلفناپذیر است. از بسیاری از آیات قرآن چنین برمیآید كه سنت الهی بر این مبنا استوار بوده است كه همواره به كسانی كه خالصانه در راه خداوند قدم برداشتهاند و در راه او و برای اجرای فرمان خداوند تلاش كردهاند، كمك و مساعدت از سوی خدا تحقق مییافت؛ آنچنان كه خداوند در سورهی محمّد و در آیهی هفتم این سوره میفرماید: «یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إن تَّنصُرُوا اللهَ یَنصُركُم وَ یُثَبِّت اقدامَكُم»: ای كسانی كه ایمان آوردهاید، اگر خداوند را یاری كنید، خداوند نیز شما را یاری میكند و گامهایتان را استوار میگرداند.[1]
خداوند به مسلمانان راستین و درستكار خود، كه صادقانه در راه او قدم برمیدارند، علاوه بر بهشت، كه در جهان آخرت تحقق مییابد، در همین جهان نیز پاداشهای خود را وعده داده است. این موضوع را بهترین شكل میتوان در آیهی 51 سورهی غافر دید: «إنَّا لنَصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الحَیاةِ الدّنیا»: ما فرستادگان خود و كسانی را كه ایمان آوردهاند در زندگی دنیا حتماً یاری میكنیم.[2]
در این چارچوب، اگر بخواهیم به یكی از بارزترین وقایع صدر اسلام به عنوان نمونهی بسیار مهمی كه در آن وعدههای الهی در اعلی درجهی خود تحقق یافت اشاره كنیم، میتوانیم از جنگ بدر نام ببریم كه در سورهی انفال نیز به آن اشاره شده است.
جنگ بدر، كه در دوازدهم رمضان سال دوم هجرت رخ داد، اولین جنگ پیامبر علیه كفار مكه بود. در این زمان، از یك سو، یكی از كاروانهای تجاری قریشیان مكه در حال عبور از اطراف مدینه بود و از طرفی دیگر، لشكر نظامی قریشیان نیز عازم جنگ علیه مسلمانان بودند.
[3] پیامبر (صلی الله علیه و آله)، پس از مطلع شدن از این وقایع، شورای نظامی تشكیل داد و نتیجه این شد كه مسلمانان به جنگ با نیروی نظامی مشركان بپردازند كه از نظر تعداد، سه برابر مسلمانان و نیز با وسایل بسیار مجهزتری بودند.
در آغاز این جنگ، برخی از مسلمانان، كه البته تعداد آنها انگشتشمار بود، از جنگیدن واهمه داشتند و به فكر حمله به كاروان تجاری كفار و به دست آوردن غنایم جنگی بودند.[4] در این جنگ، یكی از مهمترین وعدههای خداوند باریدن باران بود كه باعث شد مسلمانان استوارتر بر روی شنهای بیابان قدم بگذارند و نیز شرایطی به وجود آمد كه طی آن، مسلمانان توانستند شب قبل از نبرد را با آسودگی بخوابند. همچنین كوچك نشان دادن سپاه دشمن در چشم مسلمانان و بزرگ نشان دادن سپاه مسلمانان در نزد كفار و فرستادن بیش از هزار فرشته برای كمك در جنگ از دیگر امدادهای خداوند به مسلمانان در این جنگ بود.[5]
برای بیان دقیق این مسئله، رجوع میكنیم به سورهی انفال و آیات نه تا چهارده این سوره را به عنوان مهمترین سند تحقق وعدههای الهی بیان میكنیم:
«به خاطر بیاورید زمانی را كه از شدت ناراحتی در میدان بدر از پروردگارتان تقاضای كمك كردید و او تقاضای شما را پذیرفت و گفت: من شما را با یكهزار از فرشتگان، كه پشت سر هم فرود میآیند، یاری میكنم؛ ولی خداوند این را تنها برای شادی و اطمینان قلب شما قرار داد، وگرنه پیروزی جز از طرف خدا نیست. خداوند توانا و حكیم است. به یاد بیاورید هنگامی را كه خواب سبكی كه مایهی آرامش از ناحیهی خدا بود شما را فراگرفت و آبی از آسمان برای شما فروفرستاد تا با آن شما را پاك و پلیدی شیطان را از شما دور سازد و دلهای شما را محكم و گامها را با آن ثابت دارد. به خاطر بیاورید موقعی را كه پروردگارتان به فرشتگانی وحی كرد كه من با شما هستم، كسانی را كه ایمان آوردهاند ثابتقدم بدارید. به زودی در دلهای كافران ترس و وحشت میافكنم...»[6]
به جز مثال ذكرشده، در قرآن موارد بسیاری از تحقق وعدهی الهی را میتوان مشاهده كرد.
وعدهی الهی و پیروزی ملت ایران
با نگاهی گذرا به روند حكومتهای بعد از دوران حضور ائمهی معصوم (علیهم السلام) در جهان اسلام، باید پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران را حركتی نو در جهان اسلام برای بازگشت به دوران عظمت اسلام و شكلگیری جریانی دانست كه به تدریج موجب بیداری و هوشیاری دیگر كشورها و ملتهای مسلمان منطقه شد. همان طور كه پیروزیهای مسلمانان و نیز گسترش اسلام و نمونهی بارز آن، جنگ بدر را میبایست به عنوان تحقق وعدهی الهی برای مسلمانان دانست. رهبر معظم انقلاب، پیروزی انقلاب اسلامی ایران و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران در آن شرایط سخت و با آن مقدار مخالفتهای بیشائبه را به عنوان تحقق وعدهی الهی دانستند و نیز پیروزی را برای صابرین و مسلمانانی كه با توكل به خداوند در مقابل ظلم مقاومت كردند و در نهایت توانستند با دست خالی و كمترین پشتیبانی بر حكومت مستبد پهلوی پیروز شوند نمونهای از تحقق وعدهی الهی دانستند.
رضاشاه، به عنوان مؤسس سلسلهی پهلوی، در شرایطی روی كار آمد كه در آغاز از حمایت انگلیس برخوردار بود و پس از اینكه توانست با زور و قلدری به عنوان شاهنشاه ایران به حكومت برسد، از همان آغاز حركتهای ضدمذهبی خود را با قدرت تمام شروع كرد و با تمام مخالفتها به شدت برخورد میكرد.[7] این نحوهی حكومت از سوی رضاشاه در ادامه و بعد از وی، به وسیلهی جانشین و پسرش، محمدرضاشاه، نیز ادامه یافت.
ایشان وقوع انقلاب اسلامی را در آن شرایط كه قدرتهای استكباری و دشمنان اسلام با تمام قوا از حكومت پهلوی حمایت میكردند و تمام توان خود را برای ادامهی حكومت شاهنشاهی به كار میبستند نمونهای از تحقق وعدهی الهی و پیروزی اسلام بر كفار دانستند. زمانی میتوان عمق این سخن را دریافت كه شرایط تاریخی وقوع انقلاب اسلامی را حس نماییم یا حداقل نسبت به آن آگاهی حداقلی پیدا كنیم. آن گاه میتوان به این سخن پاسخ داد كه چرا رهبر انقلاب از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان وعدهی الهی یاد نمودند. در واقع انقلاب اسلامی را از آن جهت میتوان از مصادیق وعدهی الهی دانست كه رژیمی تا دندان مسلح را، كه از حمایت قدرتهای جهان نیز برخوردار بود، ساقط نمود.
اگرچه محمدرضاشاه در دههی اول حكومتش، یعنی دههی 1320، از قدرت زیادی برخوردار نبود، ولی پس از كودتای 28 مرداد 1332 و عزل دكتر مصدق از نخستوزیری، در كوتاهترین مدت ممكن توانست تمام قدرت را در دست بگیرد و استبداد واقعی را پایهریزی كند.[8] محمدرضاشاه تا آنجا پیش رفت كه از دههی 1340 به بعد تسلط خود را بر مجلس نیز كامل نمود و تلاش كرد با تصویب طرحها و قانونهایی، از طرفی كشور را هر چه بیشتر به سمت غربی شدن و دور كردن اسلام از فضای اجتماعی و سیاسی كشور پیش ببرد و از طرفی دیگر، با امتیازدهی به ابرقدرتها و در رأس آنها آمریكا، شرایط بقای خود را مستحكم كند.[9]
و این گونه بود كه آغاز مخالفتهای مردمی علیه شاه، كه همزمان بود با تصویب قانون كاپیتولاسیون، از اوایل دههی 40 شروع شد و سرانجام به دستگیری و تبعید حضرت امام (رحمت الله علیه) به تركیه و دوری چهاردهسالهی ایشان از ایران انجامید. البته ناگفته نماند كه محمدرضاشاه بعد از كودتای 28 مرداد 1332 تلاش خود را برای تمركز قدرت در مركز و نیز سركوب مخالفان خود شروع كرده بود. از همین رو، در سال 1336 با كمك سازمان اطلاعات آمریكا (افبیآی) و نیز سازمان اطلاعات اسرائیل (موساد) توانست سازمان ساواك را تشكیل دهد كه از آن زمان به بعد این سازمان به سركوب شدید و جنایتهای زیادی دست زد.[10] بدین ترتیب، ساواك از اركان قدرتطلبی محمدرضاشاه شد؛ سازمانی كه آمده بود تا فزونخواهی محمدرضاشاه را، به مثابهی یك دیكتاتور، برای همیشه تثبیت كند.
دههی 40 و چند سال اول دههی 50 دوران یكهتازی شاه و تسلط بیچونوچرای وی بر حكومت و در واقع دوران خفقان و سركوب شدید بود. از اواخر دههی 40، به دلیل گران شدن نفت، ثروت زیادی به دربار سلطنتی سرازیر شده بود كه بخش زیادی از این ثروت انبوه در راستای اهداف آمریكا و دیگر كشورهای مستبد غربی قرار میگرفت. شاه با خرید سلاح و تجهیزات نظامی تلاش مینمود تا حیات خاندان خود را تضمین كند و خود را به عنوان قدرت اول و بنا به تئوری نیكسون، ژاندارم منطقه معرفی نماید.
اگرچه در همین سالها سازمانهایی از جمله سازمانهای چریكی فداییان خلق به مبارزهی مسلحانه بر ضد رژیم شاه پرداختند، ولی نیروهای ساواك تمام این جریانات را در اواخر دههی 40 سركوب، قتل عام یا زندانی كرد.[11] با این حال، تنها جریانی كه توانست به تدریج مخالفت خود را گسترده كند و رویاروییهای آن نیز در قالب تظاهرات و در واقع با كمترین امكانات صورت میگرفت، جریانی بود كه به وسیلهی حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) از عراق و در سالهای نزدیك به انقلاب، از فرانسه رهبری میشد. برای این جریان، تنها نور امید مردم برای رهایی از استبداد شاهنشاهی، وجود حضرت امام (رحمت الله علیه) و رهنمودهای وی و نیز یاران نزدیك ایشان بود كه در مسیر پیروزی انقلاب با تمام توان تلاش میكردند.
به ظاهر كار برای مبارزه هر روز سختتر میشد. در سال 1353 محمدرضاشاه با انحلال دو حزب «ایران نوین» و «مردم» نشان داد كه حتی استبداد بر اساس دو حزب را نیز برنمیتابد. او با تشكیل حزب «رستاخیز» رسماً حكومت تكحزبی برقرار كرد و صراحتاً اعلام كرد كه هر كس میخواهد در ایران بماند باید به حزب «رستاخیز» بپیوندد یا اینكه از ایران برود. بدین وسیله استبدادی از نوع استالینی در ایران به وجود آورد.[12]
با این حال، از آبان سال 56 مخالفتها با رژیم شاهنشاهی از حالت پشتپرده به خیابانها كشیده شد و اوج آن نیز از 17 دیماه همان سال اتفاق افتاد كه روزنامهی اطلاعات طی چاپ مقالهای با عنوان «ارتجاع سیاه» (كه منظور از آن روحانیت بود) به روحانیت حمله كرد و این امر موجب تظاهرات و مخالفت بسیاری از مردم گردید. در مجموع در این مدت كوتاه، یعنی از دیماه 56 تا بهمن 57، فشار رژیم شاهنشاهی بر مردم به بیشترین حد ممكن رسید و رژیم، حركتهای مردمی را به شدت هر چه تمامتر سركوب میكرد.
در این راستا، میتوان به 17 شهریور سال 57 یا همان جمعهی سیاه اشاره كرد كه در آن روز رژیم شاهنشاهی چند صد نفر از مردم بیدفاع را قتل عام كرد.[13] با وجود سازمانهای نظامی و اطلاعاتی، كه شاه را در سركوب مردم یاری میدادند، كمتر كسی میتوانست پیشبینی كند كه مردم ایران بتوانند با كمترین امكانات و در بدترین شرایط، رژیم شاهنشاهی پهلوی را براندازند. با این حال، با رهبری حضرت امام (رحمت الله علیه) و تظاهرات میلیونی مردم و به همراه آن، اعتصابات گسترده، مردم ایران توانستند در 22 بهمن همان سال، رژیم شاهنشاهی پهلوی را ساقط كنند و در كمتر از دو ماه، در یك رفراندوم عمومی، با رأی 98درصدی خود، نظام جمهوری اسلامی را تأسیس نمایند.
به نظر میرسد با نگاهی گذرا به حوادث ده سال پایانی رژیم پهلوی، وقوع انقلاب اسلامی تحقق وعدهی الهی بوده است و همان طور كه رهبر انقلاب، حضرت آیتالله العظمی خامنهای فرمودهاند، این تحقق وعدهی الهی كمترین پاداش برای مسلمانان واقعی و پیروان راه حق بوده است.(*)
پینوشتها:
[1]آیتالله محمد هاری معرفت، جلوههای امداد الهی در سورهی انفال، ترجمهی میرزا علیزاده، نشریهی علوم معارف قرآنی، 1387، ص 3.
[2]مهمان، ص 4.
[3]جعفر سبحانی، امدادهای غیبی در غزوهی بدر، مكتب اسلام، سال 28، ش 2، ص 6.
[4]همان، ص 7.
[5]همان، ص 9.
[6]سوره انفال، آیات 9 تا 14
[7]استفان كرونین، رضاشاه و شكلگیری ایران نوین، ترجمهی مرتضی ثاقبفر، تهران، انتشارات نیل ، 1383، ص 136.
[8]جواد منصوری، سیر تكوینی انقلاب اسلامی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1379، ص 140.
[9]عباسعلی عمید زنجانی ، انقلاب اسلامی ایران ، تهران ، دفتر نشر معارف ، 1381 ، ص 139
[10]جواد منصوری ، سیر تكوینی انقلاب اسلامی ، تهران ، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی ، 1379 ، ص 142
[11]همان ، ص251
[12]جواد منصوری، سیر تكوینی انقلاب اسلامی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1379، ص 293.
[13]همان، ص 320.
علیاكبر نودهی
www.irdc.ir
منبع:مصاف